سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنگ درون مکاتب ؛

 

ترس به جان افغان ها چنگ می زند

 

قلعه سیدان ، افغانستان آن روز با غیبت معلم به ده دانش آموز اجازه داده شد که زودتر مکتب را ترک کنند. این گروه اولین دخترانی بودند که مردان مسلح آن ها را دیدند؛ ده هدف آسان که دست در دست از درون در وازه فلزی آبی گذشته و وارد یک سرک کثیف پرگرد و غبار می شدند.

صفیر گلوله ها که با شکستن سکوت به گوش آمد . دختر 13 ساله ای که شکریه نام داشت آماج مرمی ها قرار گرفت . گلوله ها زوزه کشان از بازو و سمت چپ او گذشتند. دخترک تعادل خود را از دست داده و بر سطح قهوه ای گندمزار زمین مجاور به زمین خورد . زرمینه خواهر 12 ساله او به سمتش دوید در حالی که صدای نفس های رو به پایان خواهرش را می شنید،تلاش می کرد تا در ایستاد شدن  به او کمک کند.

اما شکریه چندان سنگین بود که به سختی از زمین بالا می شد . دو مرد تفنگدار ، سوار بر موتر سایکل نزدیک تر آمدند.

زرمینه هم چنانکه تقلا می کرد خواهرش را بلند کند آن دو نفر را دشنام می داد . مردان نگاه دقیقی به سراپای آن دو که همین پیشتر به سمتشان شلیک کرده بودند انداختند؛ شکریه با مرمی هاسس در شکم و قلبش کشته شده بود .

سپس به نظر آمد که هیجان حمله کنندگان فروکش کرده باشد؛ چرا که موتر سایکل خود را رها کرده و با حالتی وحشت زده پا به فرار گذاشتند؛ آن دو یکی با کلاهی بر سر و دیگری با دستمالی پیچیده  ککه سر و صورتش را پوشانیده بود ، در بین گندمزار خاکی رنگ ناپدید شدند.

در آن بعد از ظهر 12 جون ، 12 دانش آموز مورد شلیک قرار گرفتند، که زخم های دو تن آن ها کشنده بود.

بعد از این واقعه مکتب قلعه سیدان – که به نظر می آمد ممتاز ترین مکتب در مرکز ولایت لوگر باشد تنها آخر هفته گذشته باز گشایی شد، اما این بار با محافظان کلاشینکوف به دست که در در وازه نگاهبانی می کردند . این بار فقط یک سوم از 1600  دانش آموز این مکتب ، جرات کردند تا  به صنف های خود بر گردند.

بمگذاری همه ابزارهای هراس آوری هستند که طالبان و دیگر گروههای مخالف مورد استفاده قرار می دهند تا مکاتب عمومی در افغانستان بسته شوند، در واقع حمله به سیستم آموزشی این کشور با هدف اعلان جنگ به دولت صورت می گیرد. این حادثه باعص شد که والدین این دانش آموزان تن به انتخاب های دیگری بدهند. سید رسول ؛ پدری است که تصمیم گرفت دخترانش را در خانه نگهدارد . وی می گوید : برای بچه های من زده ماندن از بی سواد بودن بهتر است.

افغانستان به طور قطع پیشرفت های به سمت توسعه داشته است اما به نظر می آید که اکصریت افغان ها با پاهای گشاد بر یک اسپک رقت انگیز چوبی نشسته اند که با هر حرکت اجتناب نا پذیر به پیش ، با یک فنر ارتجاعی از واقعیت تند و خشن کشور شان به عقب بر گشت داده می شوند .

یک مثال آشکار این وضعیت ، مکاتب این کشور هستند . و زارت معارف افغانستان ادعا می کند که 6،2 میلیون از کودکان افغانستان یعنی در حدود نیمی از جمعیت مکتب رو این کشور ، برای رفتن به مکاتب ثبت نام کرده اند. هر چند آمار ها در افغانستان چندان معتبر تهیه نمی شوند اما هیچ شکی وجود ندارد که رفتن دانش آموزان به مکاتب بیشتر شده ، این واقعیت را می توان از دانش آموزانی که با لباس های یک سان در سرک هادیده می شوند و یا در اوقات گوناگون درسی ، صنف ها را پر می کنند مشاهده کرد.

شگفت آن که یک سوم این دانش آموزان ، دختران هستند . به طور تاریخی آموزش دختران در فرهنگ افغان ها چندان ارزشمند نبوده است . دختران و زنان هر دو از رفتن به مکتب در زمان طالبان باز داشته شده بودند.

اما بعد از سی سال جنگ ، این کشور زمان مساعد برای اصلاح  امور خود به دست نیاورده است. در بسیاری زمینه ها ، افغانستان باید از نقطه صفر شروع کند. تقاضای روز افزون برای آموزش در حالی که وسایل کافی وجود ندارد خود مضحکه ای بیش نیست . بیشتر از نیمی از مکاتب ، ساختمان ندارند، بر اساس گفته های وزارت معارف افغانستان ، صنف ها اکثرا در خیمه ها ، در زیر خیمه ها یادر آفتاب سوزان برگزار می شوند .

تنها  20  در صد از معلمان دارای کیفیت تدریس قابل قبولی هستند . متون درسی کهنه هستند ،  صد ها موضوع درسی وجود دارد که باید نوشته شوند و میلیون ها کتاب نیاز است تا چاپ گردد . و با این حال افغانستان جای که طالبان در حال جنگ با امریکایی ها و ناتو هستند معارف تقریبا در حال نابودی است . در دیگر نواحی حملات علیه مدارس تک و توک ، غیر قابل پیشگویی و به شکل گیج کننده یی اتفاق  می افتد.

بر اساس آمار وزارت معارف 444 حمله از آگست سال گذشته علیه معارف این کشور صورت گرفته است . برخی از این حمله ها دزدی های ساده بوده اند . برخی دیگر نمونه هایی از آتش زدن خیمه ها و برخی هم قتل های بی شرمانه زیر آفتاب چاشت.

محمد حنیف اتمر وزیر معارف می گوید: تروریستان با حمله بر مکاتب می خواهند که وجود خود را اثبات کنند.

آقای اتمر که تحصیل کرده غرب است و آدمی پر انرژی به نظر می رسد پنجمین وزیر معارف افغانستان در پنج و نیم سال گذشته محسوب می شود . وی اما نخستین وزیری استکه حمایت سفت و سخت تمویل کنند گان بین المللی را به دست آورده است . بیشتر بخش های دولت افغانستان لبریز از فساد و واسطه بازی است اما آقای اتمر بعد از دستاوردهای قابل تحسین اش در وزارت احیا و انکشاف دهات به این پست گمارده شد.

او یک برنامه بلند پروازانه  پنج ساله را برای باز سازی افغانستان ، آموزش آموزگاران و تهیه یک نصاب درسی مدرن تهیه کرده است . او هم چنین به ایجاد مدارس موازی با مکاتب یا مدارس مذهبی ، اعتمام  بسته است که در آن ها دانش آموزان علاوه بر فراگیری مطالعات اسلامی ، ساینس ، ریاضی و هنر می آموزند.

اتمر می گوید این جامعه به آموزشی متکی بر ایمان نیاز دارد و ما خوش خواهیم شد که بدون آموزش خشونت و نقض حقوق بشر بتوانیم این مامول را فراهم کنیم .

اما اتمر برای موفقیت در این امر ، باید پول های نقد خارجی ها را به گونه ای جذب کند .  و تمویل کننده ها وقتی که پای مکاتب به میان می آید چندان بخشنده نیستند . بعد از سقوط طالبان ، آژانس انکشاف بین المللی ایا لات متحده فقط پنج در صد بودیجه خود به افغانستان را به بخش آموزش اختصاص داده است.

این در حالی  است که این سازمان به بخش جاده سازی 30 در صد و به بخش انرژی 14 در صد کمک های خود را اختصاص داده است.

تقریبا هر مکتب افغانی صحیفه ای از فقر و ناداری شگفت انگیزی است. نفیسه وردک ؛ که در ده عربان کابل معلم است می گوید که صنف او دارای 68 دانش آموز دختر است . او می افزاید : خیمه ای که ما در آن صنف خود را دایر می کنیم بسیار گرم است. به گفته وی خیمه از  پشه پر است و باد ، ریگ و کثافات را هر سو پخش می کند . نفیسه می پرسد اگر در این حال یکی از کودکان مریض شود ، وی باید او را به کجا ببرد ؟

این در حالی است که نیاز روز افزون کشور به صنف های سرپوشیده ، کشتار در قلعه سیدان را بسیار تراژیک می سازد . این مکتب ، پسران را تا صنف 6و دختران را تا صنف 12 می پذیرد . مکتب سیدان با 1600  دانش آموز بسیار مکتب کلانی است ؛ دانش آموزان در دو وقت درسی شرکت می  کنند . مکتب 12 صنف  و یک دهلیز دارد که شاگردان در آن ها جاداده شده اند.

اما خود ساختمان دارای دو منز ل کانکریتی با سقفی از آهن چادر است . دوسال قبل قلعه سیدان در ولایت لوگر، مکتب نمونه شناخته شد و بی بی گل مدیره آن بخ خاطر این دستاورد به سفری تشویقی به امریکا رفت.

اما حمله ماه گذشته بر مکتب، والدین بچه ها را دچار این پرسش کرده است که آیا شهرت مکتب ، در  تحریک حمله کننده ها دخیل بوده است ؟

قلعه سیدان در 40 مایلی خنوب ابل قرار دارد ، ودر حالی که یک تعداد مکتب های دیگر نیز ورد ولایت لوگر قبلا مورد حمله قرار گرفته بودند هیچ کدام آن ها برای این کتار انتخاب نشدهد.

سه سال قبل ، قلعه سیدان در طی شب با راکت مورد حمله قرار گرفت . سال گذشته ، انفجار ی  گوشه ای از ساختمان آن را پراند.

در سفارتخانه های غرب و حتا در وزارت معارف در کابل ، از طالبان معمولا به عنوان یک حریف یک پارچه سخن زده می شود . اما دهقانان انی منطقه ، با خطراتی که در کنین جان فرزندان شان نشسته است ، بسیار ساده است که بپندارند که حمله ها بخشی از تبلیغات وسیع تر برای تر ساندن آن ها است.

دهقانان در این فکردند که چه چیزی در واقع موجب این حمله شده است ؟ در مسجد قریه ، بسیار ی از مردان ، بی بی گل ، مدیره مکتب را ملامت می کنند.

سید عبد السمیع ؛ کاکای سعیده دیگر دختر دانش آموز کشته شده ، می گوید که بی بی گل نمی بایست بدون مشوره با اهالی به امریکا می رفت . به گفته وی بی بی گل بدون یکی از اقاربش و یا محرم شرعی به امریکا رفت و این کار خلاف اسلام است .

سید عنایت الله ها شمی ؛ پیر مرد ریش سعیدی است که عثیده دارد موفقیت های مکتب به شکل عریان باعث این حمله شده است ، می گوید : والی لوگر از ولایت آن ها در حالی که 20 محافظ همراهی اش می کردند از مکتب دیدن کرد و این مردان به تمام مکتب سرک کشیدند. آن ها حتا به صنف دختران کلان تر رفتند .

معارف راهی سریع به سمت تجدد است . و تجدد در افغانستان با تردید همراه است.

مکتب قلعه سیدان خارج از شاهراه اصلی کابل – لوگر و 100 متر بالاتر از جاده کثیف پر گرد و غبار با دروازه فلزی آبی ، قرار دارد . این مکتب 4 سال قبل توسط دولت آلمان ساخته شد.

روز دوشنبه هفته گذشته بی بی گل صد ها دانش آ"وز را که در روشنایی سحر گاهی بی قراری می کردند خوش آمدید گفته و چنین مورد خطاب قرار داد : بچه های عزیزم و دختران شجاعم ، تشکر از آمدن تان . دشمن اعمال شیطانی خود را انجام داده است . اما ماهرگیز اجازه نخواهیم داد که مکتب ها دوباره بسته شوند.

این لحظات احتمالا آخرین لحظات وی به عنوان مدیره این مکتب بود چرا که او پیشاپیش از وظیفه اش استعفا کرده بود . او می گوید: قلب من خون می گرید . اما باید این جا را ترک کنم چرا که مردم این جا پشت سر من حرف می زنند . آن ها می گویند که من نامه های هشدار دهنده در باره حمله در یافت کرده بودم . اما چنین نیست. مردم می گویند که من یک خارجی هستم چرا که بدون محرم شرعی به ایا لات متحده امریکا رفته ام . ما 12 نفر بودیم که به امریکا رفتیم من 42 سال دارم و نیازی  به محرم برای مسافرت ندارم .

بی بی گل در قریه برقع می پوشد و سرا پایش را با پارچه ای بنفش می پیچد . این جا منطقه ای سنتی است و برای بسیاری از آدم های این منطقه ، رفتن دختران نوجوان به مکتب ، خلاف رسم و رسوم است.

شکریه ؛ دختر 13 ساله ای  که کشته شد، دختری مودب پنداشته می شد که قرآن کریم را آموخته بود سعدیه ، دیگر دانش آموز کشته شده ، از دواج کرده و 25 ساله بود . او از این که سنش مانع اتمام تحصیلاتش گردد سرباز زده بود ، تحصیلاتی که طالبان از او دریغ کرده بودند . سعدیه امسال درس هایش را تمام می کرد

حالا نشانی در بالای سقف فولادی مکتب به چشم می خورد . نام مکتب  قلعه سیدان به مکتب سعدیه شهید تبدیل  گردیده  است . ممکن است که جای دیگری به نام شکریه شهید نامگزاری گردد .

سه روز است که شاگردان برای باز گشت به مکتب فراخوانده می شوند. هر صبح بیشتر این شاگردان غیبشان می زند. دختران کلات تر و زنان ، کاملا نسبت به رفتن دوباره به مکتب بی میل هستند .

خانه شکریه فقط چند قدم از مکتب دور تر است . نفیسه ؛ مادر وی هنوز صورتش از اشک پر است  و به سختی می تواند چند کلمه ای صحبت کند . شیر آقا ، کاکای شکریه و ظیفه سخنگویی از خانواده را به عهده می گیرد.

وی با غرور می گوید . ما به شکریه گفته بودیم  که اگر به مکتب بروی می توانی خودت را بشناسی و هر کس که خودش را شناخت می تواند خدا را بشناسد .

کاکای شکریه می افزاید .. اما برای بچه هایی که به مکتب می روند باید تدابیر امنیتی گرفته شود و این وظیفه کی هست ؟

از زرمینه که 12 ساله است و کشته شدن خواهرش رادیده خواسته می شود که به درون اطاق

بیاید . او برای رفتن به مکتب آماده گی ندارد . زرمینه می گوید.

حالا حتا صدای یک موتر سایکل باعث می شود که خود را پنهان کنم.

کاکایش او را مطمین می سازد که ترس هایش به مرور کمتر خواهد شد. او باید به خاطر بیاورد که او مکتب را دوست دارد خواندن و نوشتن را دوست دارد

کاکایش او را دلداری می دهد که یک روز درس هایش را از سر خواهد گرفت. اما دخترک دلشکسته هنوز این کار را تصور کرده نمی تواند چرا که می گوید هر گز  !.

منبع روزنامه 8صبح(کابل)

 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/5/4ساعت  4:15 عصر  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()