< language=Java>
AC_FL_RunContent = 0;
< language=Java src="js/AC_RunActiveContent.js">

 

 ? روابط اشراف سعودی و القاعده

   ? نویسنده: حسن - بنانج

 

? منبع: روزنامه - شرق

 

با گذشت 2 سال از صدور دستور حمله به مرکز تجارت جهانی نیویورک از سوی بن لادن، برخی از مقامات کنونی و پیشین آمریکا چند بار از خبری شگفت انگیز پرده برداشتند. این مقامات اعلام کردند که اعضای خاندان سلطنتی عربستان سعودی پیش از 11 سپتامبر و پس از آن بارها با بن لادن ملاقات داشته اند.این مقامات می گویند سال ها است که برخی از شاهزاده های سعودی در مخفی گاه های بن لادن در افغانستان با وی ملاقات می کنند و گاهی اوقات همراه «سلطان ترور» به «قوش بازی» که ورزش مورد علاقه عرب ها است مشغول بوده اند.ژنرال «واینه داونینگ» که ریاست بخش مبارزه با تروریسم دولت جورج بوش را سابقا برعهده داشته است، در این زمینه به موارد جالبی اشاره می کند. او اکنون یکی از مفسران شبکه خبری NBC آمریکا است. داونینگ می گوید: « آنها از کشور خارج می شوند و با اسامه بن لادن ملاقات می کنند، به اختلاط می نشینند و در چادرهای کوچک به صرف غذایی ساده می پردازند.

آنها همچنین در کنار بن لادن قوش بازی و اسب سواری می کنند. آن وقت به کشورشان عربستان باز می گردند و موضوع ملاقات و گفت وگو با بن لادن را به یک راز و موضوعی مخفی تبدیل می کنند.داونینگ در ادامه می افزاید که سعودی ها نه تنها با بن لادن ارتباط داشته اند بلکه از طریق پرداخت پول به سازمان القاعده تلاش می کنند تا از حملات احتمالی این سازمان  به عربستان سعودی جلوگیری کنند.داونینگ با تاکید بر اینکه کمک های مالی با پوشش امور خیریه صورت می گیرد پرداخت پول در قبال امنیت را یک قانون نانوشته خوانده و می گوید: «سازمان القاعده معتقد است تا زمانی که سعودی ها کاری به کار این سازمان نداشته و ادب را رعایت کنند، القاعده نیز علیه عربستان دست به اقدامی نخواهد زد.»

«شاهزاده ترکی الفیصل» در مرکز اتهامات مربوط به کمک های مالی خاندان سعودی به القاعده قرار داشت. فیصل سال ها به عنوان یکی از روسای پرقدرت امور اطلاعاتی در عربستان مشغول فعالیت بوده و اکنون در سمت سفیر پادشاهی عربستان در انگلیس انجام وظیفه  می کند. شاهزاده فیصل در مصاحبه ای با شبکه NBC هر نوع ارتباط و معامله با بن لادن را تکذیب کرد و گفت: «این ها اتهاماتی کاملا دروغین هستند و هیچ مبنایی ندارند.» اما اکنون اتهامات جدیدی علیه ترکی مطرح شده است. براساس این اتهامات وی دو بار با «ابوزبیده»، رئیس  بخش استخدام عوامل سازمان القاعده و طراح عملیات های این سازمان دیدار کرده است.

ژنرال «پوسنر» نویسنده کتاب جنجال برانگیز «چرا آمریکا خوابید؟» گفته است که سعودی ها با القاعده معامله کردند. وی در کتاب خود آورده است: «سازمان القاعده تا زمانی که دور از عربستان  به ایجاد مشکل مشغول باشند از الطاف سعودی ها برخوردار هستند.» پوسنر  می نویسد «براساس اظهارات زبیده بی شک القاعده با سعودی ها معامله کرده است. سعودی ها به این سازمان گفته اند که شما به مبارزه خود مشغول باشید اما در کشور پادشاهی عربستان فعالیت نکنید. در سایر کشورها دست به عملیات بزنید. ما به شما کاری نداریم و خواستار استرداد بن لادن هم نخواهیم شد. همچنین به شما قول می دهیم که کمک های مالی به سازمان القاعده ادامه یابد.»اما ترکی الفیصل بار دیگر این اتهامات را تکذیب می کند و می گوید: «القاعده نه تنها علیه آمریکا اعلام جهاد کرد بلکه علیه کشور پادشاهی عربستان نیز وارد اقدام شد و یکی از مسئولیت های من به عنوان رئیس امور اطلاعاتی عربستان این بود که بن لادن را تعقیب کرده و او را به دادگاه بکشانم.»

پوسنر همچنین در بازجویی های خود سه شاهزاده سعودی دیگر و یک ژنرال نیروی هوایی پاکستان را نیز به عنوان حامیان سازمان القاعده معرفی کرده است. با این حال روند بازجویی از ابوزبیده بسیار بحث برانگیز بود. معلوم نیست که آیا به وی سرم حقیقت خورانده اند یا نه. سیا این موضوع را انکار می کند. مقامات اطلاعاتی آمریکا می گویند که ابوزبیده در بازجویی ها مکررا سخنانش را نقض می کرده و داستانش را تغییر می داده است.او بازجویانش را با دروغ هایی در مورد احتمال حمله القاعده به پل ها و بانک های آمریکا فریب می داد.آیا ابوزبیده واقعا با شاهزاده های سعودی و ژنرال نیروی هوایی پاکستان ارتباط داشته است؟ اما آنها دیگر زنده نیستند تا حقیقت را آشکار کنند. شاهزاده های سعودی یکی پس  از دیگری از دنیا رفتند و ژنرال پاکستانی نیز 7 ماه پس از اعترافات زبیده در یک سانحه کشته شد.شاهزاده ترکی می گوید: «آنها هیچ ارتباطی با بن لادن و القاعده نداشتند و همین واقعیت است که زدن اتهام به آنان را بسیار تنفرانگیز جلوه می دهد زیرا آنها مرده اند و دیگر نمی توانند از خود دفاع کنند.»

مقامات آمریکایی می گویند که سعودی ها بالاخره ضربه خود را از القاعده دریافت کردند. این سازمان ماه مه گذشته ریاض را مورد هدف قرار داد که در اثر آن 35 نفر از جمله 9 آمریکایی کشته شدند. ژنرال داونینگ در این مورد می گوید: «من تصور می کنم که این واقعه یک تحول عمده در همکاری آمریکا با عربستان و سرکوب مخالفین  در این کشور به وجود آورد زیرا سعودی ها پس از این حمله با این واقعیت مواجه شدند که اگر نتوان القاعده را تهدیدی بسیار جدی برای حکومت خاندان آل سعود به حساب آورد اما دست کم باید این واقعیت را پذیرفت که نیروهای این سازمان قادر هستند زیان های جدی ای را به این خاندان وارد آورند.مهم ترین مقام های سعودی مورد اتهام به شرح زیر هستند:

 

چشاهزاده حسین الفیصل

دختر «شاه فیصل» با شاهزاده «بندر بن سلطان» سفیر سعودی در آمریکا ازدواج کرد. منابع نزدیک به اف بی آی می گویند دختر فیصل بین سال های 1998 تا 2002، 51هزار دلار برای «مجده ابراهیم همسر «اسامه بسنان» فرستاده است.مقامات سعودی می گویند این مبلغ در اصل یک کمک خیرخواهانه برای درمان بیماری تیروئید مجده ابراهیم بوده است. اما منابع مذکور گفتند که برخی از چک های مربوط به این کمک در وجه سه فرد دیگر صادر شده اند. این افراد عبارتند از : «اسامه بسنان»، «ژانت بسنان» که هنوز هویتش کاملا  مشخص نیست و «مانا البیومی، همسر «عمر البیومی». بازرسان اف بی آی می گویند که عمر البیومی «خالدالمظهر» و «نواف الهضمی» از هواپیماربایان 11 سپتامبر را پیش از این حادثه کمک کرده است. به گفته این بازرسان البیومی در ژانویه سال 2000 به این دو نفر در «سن دیه گو» پناه داده است.

 

شاهزاده بندر بن سلطان

سفیر عربستان سعودی در آمریکا دهه ها است که شخصیتی مهم در واشنگتن  محسوب می شود. بن سلطان اگر چه با روسای جمهور پیشین و مقامات ارشد آمریکا رابطه دوستانه ای داشته است در عین حال همیشه یکی از منتقدان سیاست های آمریکا در خاورمیانه بود. همسر او حیفا الفیصل به یک زوج سعودی که در سن دیه گو زندگی می کردند کمک خیرخواهانه ارسال کرد. اف بی آی گفته است که این کمک در نهایت به دست هواپیماربایان حادثه 11 سپتامبر رسیده است.

 

عمر البیومی

حیفا الفیصل بخشی از کمک های خیریه را به دست «مانا البیومی» که گمان می رود همسر «عمر البیومی» است رسانده است. برخی از بازرسان اف بی آی معتقدند که عمر البیومی یکی از اعضای مهم القاعده بوده است که در فراهم آوردن مقدمات حملات 11 سپتامبر 2001 به واشنگتن و نیویورک نقش حساسی ایفا کرده است.به گفته اف بی آی البیومی دو تن از هواپیماربایان 11 سپتامبر را در شهر سن دیه گو مستقر ساخته و اجاره دو ماه آپارتمان آنان را در این شهر در اختیارشان قرار داده است. البیومی مقدمات مربوط به دریافت کارهای امنیت اجتماعی و نام نویسی در مدارس پرواز را برای این دو هواپیما ربا انجام داد. البیومی 2 ماه پیش از 11 سپتامبر به انگلیس رفت. وی در آنجا بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت. اما بعد به دلیل نبودن مدرک کافی آزاد شد .البیومی پس از این واقعه ناپدید شد و گمان می رود که به عربستان سعودی بازگشته باشد.

 

ماناالبیومی

وی یکی از سه نفری است که چک های ارسالی حیفا الفیصل را دریافت کرده است. براساس گزارش های یکی از اتحادیه های سن دیه گو همسر البیومی که با نام «منال احمد بقادر» شناسایی شد به اتهام دزدی از یک فروشگاه به همراه همسر بسنان دستگیر شد. براساس این گزارش ها این دو زن گناهکار شناخته و به پرداخت جریمه محکوم شدند. هیچ مدرک مستدلی برای اثبات این موضوع که مانا البیومی همان بقادر باشد وجود ندارد.

 

ژانت بسنان

ژانت بسنان نیز یکی از سه نفری است که چک های حیفا الفیصل را دریافت کرده است. تاکنون هویت بسنان کشف نشده است و هنوز روشن نیست که آیا وی با اسامه بسنان ارتباطاتی داشته است یا نه.

 

اسامه بسنان

اسامه بسنان یک تاجر سعودی است که همراه همسرش مجده ابراهیم و 6 فرزندش در سن دیه گو آمریکا زندگی می کنند. بسنان از بندر بن سلطان سفیر عربستان در آمریکا خواسته بود که در پرداخت هزینه های درمانی همسرش او را کمک کند. بن سلطان این موضوع را به همسرش حیفا الفیصل واگذار کرد.قرار شد 15 هزار دلار در قالب چک های 2 هزار دلاری طی هر ماه به دست بسنان برسد. ارسال این چک ها از سال 1999 آغاز و در ماه مه 2002 به پایان رسید. براساس اطلاعات به دست آمده از برخی منابع این فقط همسر بسنان نبوده که چک های مذکور را دریافت می کرده بلکه برخی از چک ها در وجه اسامه بسنان، ژانت بسنان و مانا البیومی که گمان می رود همسر عمر البیومی باشد نیز صادر شده اند. بسنان و همسرش در روز 22 اوت دستگیر شده و پیش از بازگرداندن آنها به کشورشان به مدت 85 روز به اتهام نقض قوانین مهاجرت بازداشت شدند. بسنان  طی مصاحبه ای در 26 نوامبر تاکید کرد که مبالغ چک ها تماما صرف پرداخت هزینه های درمانی شده اند و هرگز به شخص ثالثی داده نشده اند.وی اعتراف کرد که در یک مسجد در سن دیه گو با البیومی آشنا شده است.

 

مجده ابراهیم

مجده ابراهیم یک شهروند اردنی است. بازرسان اف بی آی هنوز نتوانستند در مورد علت ارسال برخی از چک های مربوط به هزینه های درمانی وی از سوی همسر سفیر عربستان در آمریکا برای اشخاص دیگر، توضیح مستدلی پیدا کنند.

 

خالد المظهر

المظهر یکی از هواپیماربایانی بود که هواپیمای پرواز 77 خطوط هوایی آمریکا را در روز 11 سپتامبر به ساختمان پنتاگون زدند. المظهر یک شهروند سعودی بود و با وجود اینکه به دلیل نقض قوانین مهاجرت تحت تعقیب بود توانست در سال 2000 وارد خاک آمریکا شود. براساس قوانین مهاجرت افرادی که با عوامل بن لادن ارتباط داشتند، حق ورود به آمریکا را نداشتند. گزارش شده بود که المظهر در مالزی با دو تن از عوامل القاعده در مالزی دیدار کرده است. بازرسان اف بی آی یک هفته پیش از 11 سپتامبر تلاش هایی را برای یافتن المظهر افزایش دادند، اما نتوانستند به نتیجه ای برسند.

 

نواف الهضمی

الهضمی نیز یکی از هواپیماربایان پرواز 77 خطوط هوایی آمریکا بود. براساس گزارش های الهضمی به همراه المظهر پس از ورود به آمریکا با البیومی ارتباط برقرار کرده و هماهنگی های لازم را پیش از حملات 11 سپتامبر به انجام رساندند. تلاش های اف بی آی برای دستگیری الهضمی نیز یک هفته پیش از واقعه 11 سپتامبر ناکام ماند.

 

منبع  سایت  باشگاه اندیشه

 

 


نوشته شده در  شنبه 86/11/27ساعت  11:11 صبح  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()

روحتان را با نوشتن آرام کنید

وضعیت بحرانی دنیا، وضعیت طبیعی دنیا است. شما در این وضعیت بحرانی که شکل عادی به خود گرفته است روحتان را با چه آرام می‌کنید؟ آرام بخش روح شما چیست، مکان‌های زیارتی، دیدن یک عکس، خواندن کتاب، پهلو گرفتن کنار ماسه‌های ساحل و یا...؟

هیچ وقت این نصیحت استادم را از یاد نمی‌برم که می‌گفت: هر وقت خواستی از تمام گرفتاری‌های دنیا رها شود از مسکن روحت استفاده کن. این تحویز همیشه مورد استفاده قرار گرفت و تاکنون که چند ترمی ‌هست سعادت دیدن ایشان را ندارم مؤثر واقع شده.

مدتها در پی پیدا کردن آن بودم که تسکین‌دهنده من چیست؟ فراوان کندوکاو کردم و هزاران مورد را امتحان. از مدرن‌ترین وسیله‌یی که در اختیار داشتم تا قدیمی‌ترین آن. بعد از کمی تأمل و تفکر و تحقق درونی یافتم تنها موردی که مسکن روحم می‌شود سال‌هاست در کنارم زیست می‌کند.

آچار فرانسه‌یی که همه می‌توانند به وسیله آن به سعادت برسند. آن آچار فرانسه، آن معلم و دبیر دلسوز، اکسیر شفابخش، عنصری است به نام نوشتن.

بالاخره یافتم آن گوهر مقصود را. دیگر خیالم آرام گرفت که اکسیرم را پیدا کردم. می‌توانم خودم را با آن تسکین دهم. همیشه فکر می‌کردم که تسکین‌دهنده‌ها خیلی فراتر از نوشتن هستند اما بعد متوجه شدم که کوچک‌ترین چیزها  گاهی می‌توانند نقش‌های بزرگی را ایفا کنند.

نوشتن نقش یک پل بزرگ را بازی می‌کند که می‌تواند خاطرات، جملات، پیوست‌ها و.. را به هم مرتبط سازد و از آن تندیس جاودانه به ارمغان آورد. با این می‌شود فاصله میان کودکی و بزرگسالی را پر کرد، پلی است برای طی کردن فاصله میان انسان‌ها. فایده‌های این قهرمان بزرگ مال آدم‌های بزرگ است. پس بهتر که همه بزرگ باشیم. به وجود آمدن حس نوشتن و نگاش در آدمی بستگی به روح آن دارد. زمانی که دو سویه زندگی را نگاه می‌کنی نیاز به ثبت جملاتی که روح را آرام می‌کند احساس می‌شود، هنگامی‌که احساس می‌کنی از زندگی ماشینی خسته شدی و از هر چیزی که بخواهی استفاده کنی تا به آرامش برسی متعلق به همین دنیای ماشینی است دلگیر می‌شوی.

نوشتن تنها تسکین‌ دهنده‌یی است که آدم را زمانی بس کوتاه از تمام فکرهای زاید رها و به ورطه آسایش سوق می‌دهد. تنها شرط ورود به این دنیای ماورای تصور، داشتن یک روحیه خوب و پذیرفتن و داخل شدن است. نوشتن جرقه اندیشه و نمو یک هیجان است. اغلب واژه‌یی کافی است که شما را ساعت‌ها غرق نوشتن کند بطوری که وقتی فارغ می‌شوید، ورق‌های انباشته‌یی را می‌بینید که شما آن‌ها را به تحریر درآورده‌اید و بطور کافی و کامل لذت برده‌اید.

نوشتن عنصری است که اگر در روح فردی رسوب کند می‌تواند گاهی اوقات مرحم تنهایی او باشد و در جایی هم ناجی. کافی است فقط یکبار آن را امتحان کنید آن وقت متوجه می‌شوید سخن گزافی نگفته‌ام و سخنم روشن و هویدا است. نمی‌توان خوب نوشت مگر در هنگام گام برداشتن به سوی ناشناخته‌ها و نه برای شناختن آنها بلکه برای دوست داشتن آن‌ها. ما نمی‌توانیم خوب بنویسیم مگر درباره آن چیزهایی که نمی‌دانیم، پا گذاشتن به جهانی که همه چیز آن هویتی ابدی دارند و با جابجا شدن آن می‌توان متنی نوین و کالبدی دیگر متولد کند. چقدر شیرین است که هر روز تولدهای متعدد ببینیم و هر روزمان را لبریز از شادی و سرور کنیم.

نوشتن مسکن آرامبخشی است که من را به کما و آرامشی وصف‌نشدنی رهسپار می‌کند. پادزهری که درصد قابل توجهی را می‌توان از طریق او تسکین‌دهنده نام برد. کاغذهای زیادی با جوهر سیاه می‌شوند، همین. چه کلماتی که در زیر ورق‌ها یخ زده‌اند و چه لغاتی که حرارتشان جوهر قلم را به جوش می‌آورد. بکوشید تا می‌توانید بنویسید، از هر چیز بنویسید. از ثانیه‌های گذشته و لحظاتی که با آن‌ها زندگی می‌کنید. با دقایقی که از رگ و پوست خود حسشان می‌کنید. هرگز فراموش نکنید هنگام و موقع رفتن از دنیا چیزی از شما به یادگار نمی‌ماند جز کارهای نورانی شما و در سطر آن‌ها نوشته‌های شما. آن‌ها در زمان نبودتان، هم گویای هویت‌تان هستند و هم بازگوکننده تمام کارهایتان و از این طریق است آن‌هایی که حتی شما را ندیده‌اند هم می‌توانند در مورد شخصیت‌ شما چیزی متوجه شوند. پس برای خود دفتری تهیه کنید تا شناسنامه‌یی شود برای آینده، نوشتن می‌باید این‌گونه آغاز شود. نوشتن، عشق و بقیه چیزها. هنگامی‌که می‌نویسی آن قدر از این دنیا دور می‌شوی که گاهی فکر می‌کنی که دیگر باز نمی‌گردی.

من می‌نویسم تا تن کاغذ من جا دارد. می‌نویسم تا جهان و هستی بخوانند که نگران نیستم. برای من فرقی نمی‌کندکه این زندگی جرقه‌یی در عدم باشد یا پیش‌پرده‌یی از زندگی دیگر. به هر سان آن را لمس می‌کنم. نوشتن از دید من نوری است در سیاهی. نویسنده‌ها از مستندسازه‌ها هم مظلوم‌تر هستند و با کوچک‌ترین جمله مورد هجوم قرار می‌گیرند. از هر جلمه، کلمه و لغت متنی ایراد می‌گیرند که ساعت‌ها صرف کرده تا آن را متولد کند و او را مورد بازخواست قرار می‌دهند. نویسندگان مثل مخترعین عمل می‌کنند. با اختراع جمله‌یی که با رغبت و علاقه به کار برده‌اند، می‌توانند همیشه جاوید بمانند و زنده بطوری عمل می‌کنند که روحشان همیشه در آن جاری باشد. عده‌یی هم متأسفانه هستند که فقط نام نویسنده را یدک می‌کشند اما غافل از اینکه بتوانند جمله‌یی موثر بنویسند و جملاتی با معنا از آن‌ها پددی آید. البته این نکته را هم متذکر شوم که من خودم نویسنده نیستم اما آرزو دارم روزی بشوم و کسب تجربه کنم. این حرف‌ها هم که می‌گویم مواردی است که تاکنون دیده‌ام.

خدایا، پروردگار من، از اینکه روحم را با قلم، این روشن‌بخش حیات آدمی آشنا ساختی متشکرم. هیچ‌وقت این موهبت الهی را از یاد نخواهم برد.دینم را به انسان‌ها ادعا می‌کنم و با امانتی که در نزدم قرار دادی سعی می‌کنم جزیی از دنیا را به جلو هدایت کنم. از شما خواستارم توانم دهی چنان باشم که می‌خواهی با کلمات و جملات آن چیزهایی متولد کنم که نور و ایمان را تجلی بخشد و رجای روح انسانی را ارتقا. هر کس به دنیا می‌آید بنا به دلیلی است و هر کس وظیفه‌یی دارد که باید آن را به نحو احسن انجام دهد. خیلی مهم است که نردبان پله آخر دارد یا خیر؟ همیشه به این فکر کنید که اگر منی نوشتید انتهای آن را پرمعنا به اتمام برسانید تا خواننده بتواند از نوشته شما چیزی دستگیرش شود.

چیزی را که دوست داری روشن کن بی آنکه به سایه‌اش دست بزند. (کریتسن بوبن) و حرف آخر، شمایی که کم می‌نویسید، شمایی که هرگز نمی‌نویسید. برای شما هم حتی روزی می‌رسد که بنویسید.نوشتن، تو همیشه غیرمنتظره بودی.

 

 

کابل  10/10/1386

 


نوشته شده در  سه شنبه 86/10/11ساعت  8:46 صبح  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()

شرح حال بی نظیر بوتو
بی نظیر بوتو
 
بی نظیر بوتو
بی نظیر بوتو در سال 1953 متولد شد و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاههای هاروارد آمریکا و آکسفورد انگلستان انجام داد
خانواده بی نظیر بوتو مانند خانواده نهرو-گاندی در هند، یکی از مشهورترین خاندان سیاسی در جهان به شمار می رود.

پدر بی نظیر، ذوالفقار علی بوتو، در اوایل دهه 70 میلادی نخست وزیر پاکستان بود و دولت او یکی از معدود دولتهای غیرنظامی پاکستان پس از استقلال این کشور بود.

او در سال 1953 در کراچی از مادری ایرانی به دنیا آمد و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاههای هاروارد آمریکا و آکسفورد انگلستان انجام داد.

او با وجود اینکه در ابتدا تمایل چندانی به فعالیت سیاسی از خود نشان نمی داد اما تدریجا به عرصه سیاسی پاکستان کشیده شد و بعد دو بار به عنوان نخست وزیر این کشور انتخاب شد، هر چند هر دو بار به اتهام فساد از سوی رییس جمهور برکنار شد.

خانم بوتو در زمان اوج محبویبت خود، یعنی بعد از نخستین پیروزی انتخاباتی اش، یکی از شناخته شده ترین رهبران زن در جهان به حساب می آمد.

اما بعد از برکناری از قدرت برای دومین بار، نامش با فساد و بی کفایتی مترادف شد.

ذوالفقار علی بوتو
ذوالفقار علی بوتو که در اوایل دهه 70 میلادی نخست وزیر پاکستان بود در سال 79 اعدام شد

بی نظیر اراده قاطع و سرسختی را از پدرش به ارث برده بود، که بعد از یک کودتای نظامی در سال 1977 توسط ژنرال ضیا الحق دستگیر و به اتهام قتل زندانی شد.

ذوالفقار علی بوتو دو سال بعد اعدام شد و بی نظیر درست قبل از مرگ پدرش زندانی شد و 5 سال را در حبس انفرادی گذراند. دورانی که آنرا بسیار سخت و طاقت فرسا توصیف می کند.

خانم بوتو در مقاطعی که برای مداوای پزشکی از زندان خارج شد، دفتر حزب مردم پاکستان را در لندن تاسیس کرد و فعالیت سیاسی خود علیه ژنرال ضیا را آغاز کرد.

وی در سال 1986 به پاکستان بازگشت و دو سال بعد هنگامی که ژنرال ضیا بر اثر انفجار هواپیمایش کشته شد، او به عنوان اولین نخست وزیر زن منتخب در یک کشور اسلامی به قدرت رسید.

بی نظیر بوتو و همسرش، آصف علی زرداری، با اتهامات متعددی مبنی بر فساد مواجه بوده اند، اما تاکنون هیچکدام از این اتهامات در دادگاه ثابت نشده است اما آقای زرادی 8 سال در حبس برد که در سال 2004 آزاد شد.

بدنبال این اتهامات خانم بوتو از کشورش خارج شد و به مدت تقریبا 8 سال در تبعیدی خود خواسته در دبی و لندن به فعالیتهای خود ادامه داد.

با کودتای پرویز مشرف، در اکتبر سال 1999 و تحولات بعدی آن که حدود دو سال بعد منجر به تبعید نواز شریف، نخست وزیر سابق پاکستان، از این کشور شد این دو نخست وزیر سابق علیرغم اختلاف هایی که با هم داشتند برای مخالفت با حکومت نظامی آقای مشرف همکاریهایی را شروع کردند.

در اوایل سال جاری میلادی آقای مشرف مذاکرات پنهانی را با خانم بوتو برای آنچه "تقسیم قدرت" در برخی از محافل عنوان می شد انجام داد که نتیجه نهایی این مذاکرات بازگشت خانم بوتو به کشور در 18 اکتبر سال جاری میلادی بود.

به هنگام ورود خانم بوتو به پاکستان انفجاری در محلی که از او استقبال می شد رخ داد که او از این حمله جان سالم بدر برد.

هنگام اعلام وضعیت فوق العاده در پاکستان (3 نوامبر 2007) خانم بوتو با این وضعیت مخالفت کرد و خواهان بازگشت کشور به حالت عادی شد.

او مدتی را در این زمان در بازداشت خانگی بسر برد اما به فعالیتهای خود ادامه داد.

انفجار راولپندی دومین سوء قصد به وی از زمان ورودش به کشور بود که باعث کشته شدن وی شد.

قربانی تازه خانواده بوتو

بی نظیر بوتو آخرین بازمانده خانواده سیاستمدار بوتو بود. مرتضی برادر او که گمان می رفت رهبری حزب مردم پاکستان را بر عهده بگیرد، پس از برکناری پدرش به افغانستان گریخت. او از آنجا و کشورهای دیگری در خاورمیانه با تاسیس گروه نظامی ذوالفقار، به مبارزه با دولت نظامی پاکستان پرداخت.

مرتضی بوتو در تبعید بود که در انتخابات به نمایندگی مجلس ایالتی برگزیده شد. وی بلافاصله به پاکستان بازگشت اما در سال 1996 در شرایطس مشکوک کشته شد.

شهنواز برادر دیگر بی نظیر نیز فعال سیاسی بود که پیش از خواهر و برادرش در سال 1985 در آپارتمانش در جنوب فرانسه کشته شد.

از خانم بوتو سه فرزند پسر به جا مانده است. خانواده او در دوران تبعید خودخواسته خانم بوتو در دوبی زندگی می کرد.


نوشته شده در  شنبه 86/10/8ساعت  9:9 صبح  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()

کابل جدیدکابل سیتی سنتر

شهر نو

مرکز تجارتی کابل


نوشته شده در  دوشنبه 86/10/3ساعت  2:20 عصر  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()

یک جهان اعجاز دارد بامیان
سینه پرراز دارد بامیان
گنچ ها در قلب این ویرانه هاست
سنگ سنگش راوی افسانه هاست
بامیان گهواره زیبای شرق
نقطه وصل تمدن های شرق
ازتمدن دیده صدها قافله
شهر تاریخ است شهر غلغله
دره آهنگران خوش منظر است
یادگار کاوه آهنگر است
کوه بابا مظهر آزادیش
شیر پرور دره فولادیش
خطه دلکش دیار کم نظیر
معجز مولاعلی بند امیر
شهر غازی های بی باک است اینبند امیر
شهر کاوه شهر ضحاک است این
درتمدن پیشتاز هند وچین
جاده ابریشم خاور زمینبند پنیر
شوکت امروز فردا هم از اوست
رونق زردشت وبودا هم از اوست
بامیان برهانی
گرفته شده از وبلاگ علی هوشمند

نوشته شده در  دوشنبه 86/10/3ساعت  1:55 عصر  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()

بیا دمبوره سینه تنگ آمده

 

بیا دمبوره بی تو ام دمبورید                هجوم خزان شاخ و برگم بورید

زآتش تب ارغوانی بیار                     کهن نغمه ای بامیانی بیار

که تا سردهم قصه ای نام و ننگ            بسوزم رگ و ریشه ای خاروسنگ

بیا دمبوره قصه ای ساز کن              سری عقده های کهن باز کن

بخوان مخته ای از بهار و خزان         به اسطوره ای کوه چهل دختران

بیا پخته کن این گل خام را                 بزن پنجه های دل آرام را

چو شب کرد آهنگ نابودیت               بر آور زدل لحن داودیت

بیا امشب آهنگ دیگر بزن                  کمی هم به آئین صفدر بزن

بزن تا دودستت ریا رو شود                زایمان من آهنین خو شود

من امشب زرنگ و ریا خسته ام           زتسبیح و تیغ و طلا خسته ام

من این زهر از جام دین خورده ام         زفتوا فروشان کمین خورده ام

بیا دمبوره دلم تنگ آمده                    شب این بار با هفت رنگ آمده

صدای تو یعنی زمین تنگ نیست         مدام آسمان طاق یک رنگ نیست

تو یعنی که نور صدا زنده است           خدا زنده است و صدا زنده است

 

 

ابوطالب مظفری


نوشته شده در  دوشنبه 86/10/3ساعت  1:50 عصر  توسط محمد حسن دانش 
  نظرات دیگران()